گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
دانشنامه امام حسین
جلد دهم
4 / 14گریه امام صادق علیه السلام


مصباح المتهجّد به نقل از عبد اللّه بن سِنان : در روز عاشورا بر سَرورم امام صادق علیه السلام وارد شدم، در حالی که گرفته و اندوهناک بود و اشک هایی همانند لؤلؤ از چشمانش سرازیر بود. گفتم : ای پسر پیامبر خدا ! گریه ات از چیست ؟ خداوند ، چشمانت را گریان نکند ! به من فرمود: «آیا غافلی؟ آیا نمی دانی که حسین بن علی علیه السلام در چنین روزی کشته شد؟. . . » . امام صادق علیه السلام چنان گریست که مَحاسنش از اشک هایش تر شد.

کامل الزیارات به نقل از هارون بن خارجه : در خدمت امام صادق علیه السلام بودیم که از حسین علیه السلام یاد کردیم . ایشان گریست و ما هم گریه کردیم. امام علیه السلام سرش را بلند کرد و فرمود: «حسین علیه السلام فرمود: من کشته اشکم و هیچ مؤمنی مرا یاد نمی کند، مگر این که می گریَد ».

کامل الزیارات به نقل از صفوان جمّال : در راه مدینه ، عازم مکّه بودیم که از امام صادق علیه السلام پرسیدم و گفتم: ای پسر پیامبر خدا ! چه شده که تو را گرفته و اندوهگین و شکسته می بینم؟ فرمود: «اگر آنچه را من شنیدم، تو هم می شنیدی، تو را از سؤال کردن از من باز می داشت». گفتم : چه شنیدی؟ فرمود: «نفرین و ناله فرشتگان را به درگاه خدای عزوجل بر کُشندگان امیر مؤمنان علیه السلام و حسین علیه السلام و نوحه سرایی جِنّیان و گریه فرشتگانِ پیرامون او و بی تابی زیاد آنها را . با این وصف، برای چه کسی غذا یا آب یا خواب ، گوارا می شود؟» .


کامل الزیارات عن أبی بصیر :کُنتُ عِندَ أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام اُحَدِّثُهُ ، فَدَخَلَ عَلَیهِ ابنُهُ ، فَقالَ لَهُ : مَرحَبا ! وضَمَّهُ وقَبَّلَهُ ، وقالَ : حَقَّرَ اللّهُ مَن حَقَّرَکُم ، وَانتَقَمَ مِمَّن وَتَرَکُم (1) ، وخَذَلَ اللّهُ مَن خَذَلَکُم ، ولَعَنَ اللّهُ مَن قَتَلَکُم ، وکانَ اللّهُ لَکُم وَلِیّا وحافِظا وناصِراً . فَقَد طالَ بُکاءُ النِّساءِ وبُکاءُ الأَنبِیاءِ وَالصِّدّیقینَ وَالشُّهَداءِ ومَلائِکَهِ السَّماءِ . ثُمَّ بَکی وقالَ : یا أبا بَصیرٍ ! إذا نَظَرتُ إلی وُلدِ الحُسَینِ علیه السلام أتانی ما لا أملِکُهُ بِما أتی إلی أبیهِم وإلَیهِم. (2)

راجع : ج 9 ص 432 (الفصل الثانی / ذکر مصائبه عند شرب الماء) و ص 438 (ذکر مصائبه عند الإمام الصادق علیه السلام ) .

4 / 15بُکاءُ الإِمامِ الکاظِمِ علیه السلامالأمالی للصدوق عن إبراهیم بن أبی محمود عن الرضا علیه السلام :کانَ أبی علیه السلام إذا دَخَلَ شَهرُ المُحَرَّمِ لا یُری ضاحِکا ، وکانَتِ الکَآبَهُ تَغلِبُ عَلَیهِ حَتّی یَمضِیَ مِنهُ عَشَرَهُ أیّامٍ ، فَإِذا کانَ یَومُ العاشِرِ کانَ ذلِکَ الیَومُ یَومَ مُصیبَتِهِ وحُزنِهِ وبُکائِهِ ، ویَقولُ : هُوَ الیَومُ الَّذی قُتِلَ فیهِ الحُسَینُ علیه السلام . (3)


1- .الوِتْرُ : الجنایه التی یجنیها الرجل علی غیره ، من قتل أو نهب أو سبی (النهایه : ج 5 ص 148 «وتر») .
2- .کامل الزیارات : ص 169 ح 220 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 208 ح 14 .
3- .الأمالی للصدوق : ص 191 ح 199 ، الإقبال : ج 3 ص 28 ، روضه الواعظین : ص 187 ، بحار الأنوار : ج 44 ص 284 ح 17 .


کامل الزیارات به نقل از ابو بصیر : در محضر امام صادق علیه السلام بودم و با ایشان صحبت می کردم که پسر ایشان بر ایشان وارد شد . امام علیه السلام به او فرمود : «آفرین!» و او را به خودش چسباند و بوسید و فرمود: «خدا کوچک کند کسانی را که شما را کوچک می کنند و از کسانی که در حقّ شما جنایت می کنند، انتقام بکشد و کسانی را که شما را بی پناه می گذارند، بی پناه بگذارد و خدا لعنت کند کسی را که شما را کشت ! و البته خدا، ولی و نگهدار و یاور شماست. به راستی که گریه زنان و پیامبران و صدّیقان و گواهان و فرشتگان آسمان ، طولانی شد» . آن گاه ، امام علیه السلام گریست و فرمود: «ای ابو بصیر ! وقتی به فرزندان حسین علیه السلام که به نزدم می آیند ، نگاه می کنم، به خاطر اتّفاقی که برای پدرشان و خودشان افتاده، حالی به من دست می دهد که نمی توانم خودم را مهار کنم» .

ر. ک : ج 9 ص 433 (فصل دوم / به یاد مصیبت امام حسین علیه السلام بودن ، در هنگام آشامیدن آب) و ص 439 (یادکرد مصیبت های امام حسین علیه السلام در محضر امام صادق علیه السلام ) .

4 / 15گریه امام کاظم علیه السلام

الأمالی ، صدوق به نقل از ابراهیم بن ابی محمود، از امام رضا علیه السلام : وقتی ماه محرّم می رسید، پدرم خندان دیده نمی شد و پریشان حالی بر او سایه می انداخت، تا این که ده روز از آن می گذشت. وقتی روز دهم فرا می رسید، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریه اش بود و می فرمود: «امروز ، همان روزی است که حسین علیه السلام کشته شده است» .



4 / 16بُکاءُ الإِمامِ الرِّضا علیه السلامکامل الزیارات عن أبی بکّار :أخَذتُ مِنَ التُّربَهِ الَّتی عِندَ رَأسِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام ، فَإِنَّها طینَهٌ حَمراءُ (1) ، فَدَخَلتُ عَلَی الرِّضا علیه السلام فَعَرَضتُها عَلَیهِ ، فَأَخَذَها فی کَفِّهِ ، ثُمَّ شَمَّها ، ثُمَّ بَکی حَتّی جَرَت دُموعُهُ ، ثُمَّ قالَ : هذِهِ تُربَهُ جَدّی . (2)

4 / 17ما خَرَجَ مِنَ النّاحِیَهِ المُقَدَّسَهِالمزار الکبیر فی زِیارَهِ النّاحِیَهِ : فَلَئِن أخَّرَتنِی الدُّهورُ ، وعاقَنی عَن نَصرِکَ المَقدورُ ، ولَم أکُن لِمَن حارَبَکَ مُحارِبا ، ولِمَن نَصَبَ لَکَ العَداوَهَ مُناصِبا ، فَلَأَندُبَنَّکَ صَباحا ومَساءً ، ولَأَبکِیَنَّ عَلَیکَ بَدَلَ الدُّموعِ دَما ، حَسرَهً عَلَیکَ وتَأَسُّفا عَلی ما دَهاکَ وتَلَهُّفا ، حَتّی أموتَ بِلَوعَهِ المُصابِ ، وغُصَّهِ الاِکتِیابِ . (3)

المزار الکبیر فی زِیارَهِ النّاحِیَهِ : السَّلامُ عَلَیکَ ، سَلامَ العارِفِ بِحُرمَتِکَ . . . سَلامَ مَن قَلبُهُ بِمُصابِکَ مَقروحٌ ، ودَمعُهُ عِندَ ذِکرِکَ مَسفوحٌ ، سَلامَ المَفجوعِ المَحزونِ ، الوالِهِ المُستَکینِ . (4)



1- .فی بحار الأنوار : «طینا أحمر» بدل «فإنّها طینه حمراء» ، وهو الأنسب للسیاق .
2- .کامل الزیارات : ص 474 ح 723 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 131 ح 56 .
3- .المزار الکبیر : ص 501 ح 9 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 320 ح 8 .
4- .المزار الکبیر : ص 500 ح 9 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 320 ح 8 .



4 / 16گریه امام رضا علیه السلام

کامل الزیارات به نقل از ابو بکّار : مقداری از خاک کنار سرِ امام حسین بن علی علیه السلام را بر گرفتم که گِل سرخ بود و بر امام رضا علیه السلام وارد شدم و آن را به ایشان عرضه کردم . آن را گرفت و بویید و گریست و اشک هایش روان شد و آن گاه فرمود: «این ، تربت جدّم است» .

4 / 17آنچه از ناحیه مقدّسه صادر شده

المزار الکبیر از زیارت ناحیه : اکنون که روزگار ، مرا عقب آورده و تقدیر ، مرا از یاری دادن به تو باز داشته و نبوده ام تا با جنگجویان با تو ، بجنگم و در برابر برافرازندگان پرچم دشمنی با تو، بِایستم، پس هر صبح و شام بر تو می نالم و به جای اشک، از دیده خون می افشانم، از سرِ حسرت و تأسّف بر تو و افسوس خوردن بر گرفتاری هایی که به تو رسیده ، تا آن گاه که از سوز مصیبت و غم فقدانت بمیرم.

المزار الکبیر از زیارت ناحیه : سلام بر تو، سلام کسی که از مقام تو آگاه است ... و سلام کسی که دلش از مصیبت تو ، زخمی است و اشکش هنگام یاد تو ، جاری است و سلام فاجعه دیده اندوهناک و سرگردانِ مسکین!

ر . ک : ج 12 ص 219 (بخش سیزدهم / فصل سیزدهم / زیارت نخست ، به روایت » المزار الکبیر . ) «



راجع : ج 12 ص 218 ( القسم الثالث عشر / الفصل الثالث عشر / الزیاره الأولی بروایه المزار الکبیر )

4 / 18بُکاءُ عِدَّهٍ مِنَ الصَّحابَهِ وَالتّابِعینَ4 / 18 1اِبنُ عَبّاسٍ (1)تذکره الخواصّ عن هشام بن مُحَمَّد:إنَّ حُسَیناً علیه السلام کَثُرَت عَلَیهِ کُتُبُ أهلِ الکوفَهِ ، وتَواتَرَت إلَیهِ رُسُلُهُم : إن لَم تَصِل إلَینا فَأَنتَ آثِمٌ ، فَعَزَمَ عَلَی المَسیرِ ، فَجاءَ إلَیهِ ابنُ عَبّاسٍ ، ونَهاهُ عَن ذلِکَ ، وقالَ لَهُ : یَابنَ عَمِّ ، إنَّ أهلَ الکوفَهِ قَومٌ غُدَرٌ ، قَتَلوا أباکَ ، وخَذَلوا أخاکَ ، وطَعَنوهُ وسَلَبوهُ وسَلَّموهُ إلی عَدُوِّهِ ، وفَعَلوا ما فَعَلوا . فَقالَ : هذِهِ کُتُبُهُم ورُسُلُهُم ، وقَد وَجَبَ عَلَیَّ المَسیرُ لِقتالِ أعداءِ اللّهِ ، فَبَکَی ابنُ عَبّاسٍ ، وقالَ : وا حُسَیناه! (2)

مقاتل الطالبیّین عن یوسف بن یزید :فَلَمّا أبَی الحُسَینُ علیه السلام قَبولَ رَأیِ ابنِ عَبّاسٍ ، قالَ لَهُ : وَاللّهِ ، لَو أعلَمُ أنّی إذا تَشَبَّثتُ بِکَ وقَبَضتُ عَلی مَجامِعِ ثَوبِکَ ، وأدخَلتُ یَدی فی شَعرِکَ حَتّی یَجتَمِعَ النّاسُ عَلَیَّ وعَلَیکَ ، کانَ ذلِکَ نافِعی لَفَعَلتُهُ ، ولکِن أعلَمُ أنَّ اللّهَ بالِغُ أمرِهِ ، ثُمَّ أرسَلَ عَینَیهِ فَبَکی ، ووَدَّعَ الحُسَینَ علیه السلام وَانصَرَفَ. (3)


1- .راجع : ج 4 هامش ص 432 (القسم السابع / الفصل السادس / عبد اللّه بن عباس) .
2- .تذکره الخواصّ : ص 239 .
3- .مقاتل الطالبیّین : ص 110 .


4 / 18گریه برخی از صحابه و تابعیان

4 / 18 1ابن عبّاس

(1)تذکره الخواصّ به نقل از هشام بن محمّد : نامه های مردم کوفه و فرستادگانشان به نزد حسین علیه السلام ، رو به فزونی گذاشت که: اگر خودت را به ما نرسانی، گناهکاری . حسین علیه السلام تصمیم به رفتن گرفت . ابن عبّاس به نزد حسین علیه السلام آمد و ایشان را از رفتن، نهی کرد و به ایشان گفت: پسرعمو ! مردم کوفه، نیرنگبازند . پدرت را کشتند، برادرت را بی کس گذاشتند و بر او نیزه زدند و تسلیم دشمنش کردند، و کردند آنچه کردند ! فرمود: «اینها نامه ها و فرستادگان آنهاست. بر من لازم است که بروم و با دشمنان خدا بجنگم» . ابن عبّاس گریست و گفت: ای وای از مصیبت حسین!

مقاتل الطالبیّین به نقل از یوسف بن یزید : هنگامی که حسین علیه السلام از پذیرش نظر ابن عبّاس خودداری کرد، ابن عبّاس به ایشان گفت : به خدا سوگند، اگر می دانستم که چنانچه به تو بچسبم و دامنت را بگیرم و دستم را در لا به لای مویت فرو برم تا مردم ، گرد من و تو جمع شوند و این کار برایم سود دارد، حتما آن را انجام می دادم ؛ ولی می دانم که خداوند، فرمانش را به انجام می رساند . آن گاه چشمانش پر از اشک شد و گریست و از حسین علیه السلام خداحافظی کرد و باز گشت.


1- .ر.ک : ج 4 پانوشت ص 433 .


الفتوح فی ذِکرِ لِقاءِ الإِمامِ الحُسَینِ علیه السلام مَعَ ابنِ عَبّاسٍ وَابنِ عُمَرَ : بَکَی ابنُ عَبّاسٍ وَابنُ عُمَرَ فی ذلِکَ الوَقتِ بُکاءً شَدیدا ، وَالحُسَینُ یَبکی مَعَهُما ساعَهً ، ثُمَّ وَدَّعَهُما ، وصارَ ابنُ عُمَرَ وَابنُ عَبّاسٍ إلَی المَدینَهِ ، وأقامَ الحُسَینُ علیه السلام بِمَکَّهَ. (1)

کتاب سُلَیم بن قیس :لَمّا قُتِلَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام بَکَی ابنُ عَبّاسٍ بُکاءً شَدیدا ، ثُمَّ قالَ : ما لَقِیَت هذِهِ الاُمَّهُ بَعدَ نَبِیِّها ؟ اللّهُمَّ إنّی اُشهِدُکَ أنّی لِعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ وَلِیٌّ ولِوُلدِهِ ، ومِن عَدُوِّهِ وعَدُوِّهِم بَریءٌ ، وإنّی اُسَلِّمُ لِأَمرِهِم. (2)

4 / 18 2مُحَمَّدُ ابنُ الحَنَفِیَّهِأنساب الأشراف :بَلَغَ ابنَ الحَنَفِیَّهِ شُخوصُ الحُسَینِ علیه السلام وهُوَ یَتَوَضَّأُ فَبَکی ، حَتّی سُمِعَ وَقعُ دُموعِهِ فِی الطَّستِ. (3)

تاریخ الطبری عن هشام بن الولید عمّن شهد ذلِکَ :أقبَلَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام بِأَهلِهِ مِن مَکَّهَ ، ومُحَمَّدُ بنُ الحَنَفِیَّهِ بِالمَدینَهِ ، قالَ : فَبَلَغَهُ خَبَرُهُ وهُوَ یَتَوَضَّأُ فی طَستٍ ، قالَ : فَبَکی حَتّی سَمِعتُ وَکفَ (4) دُموعِهِ فِی الطَّستِ. (5)

ج 5 ص 32 (القسم السابع / الفصل السادس / مُحَمَّد ابن الحنفیّه) .


1- .الفتوح : ج 5 ص 26 ، مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 1 ص 193 .
2- .کتاب سُلَیم بن قیس : ج 2 ص 915 ، الفضائل : ص 119 ، بحار الأنوار : ج 28 ص 73 ح 32 .
3- .أنساب الأشراف : ج 3 ص 377 .
4- .وَکَفَ الدَّمْعُ : إذا تقاطر (النهایه : ج 5 ص 220 «وکف»).
5- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 394 ، تذکره الخواصّ : ص 240 نحوه .


الفتوح در یادکرد دیدار حسین علیه السلام با ابن عبّاس و عبد اللّه بن عمر : ابن عبّاس و ابن عمر، در آن هنگام ، سخت گریستند . حسین علیه السلام هم لَختی با آنها گریست و آن گاه با آن دو ، خداحافظی کرد . ابن عمر و ابن عبّاس به مدینه رفتند و حسین علیه السلام در مکّه ماند.

کتاب سُلَیم بن قیس:وقتی حسین بن علی علیه السلام کشته شد، ابن عبّاس، سخت گریست و آن گاه گفت: این امّت ، پس از پیامبرش ، با چه مواجه شده است؟! خداوندا ! تو را گواه می گیرم که من ، دوست علی بن ابی طالب و فرزندانش هستم و از دشمن او و دشمن فرزندانش بیزارم . من، فرمانبر دستور آنان هستم.

4 / 18 2محمّد بن حنفیّه

(1)أنساب الأشراف:خبر رفتن حسین علیه السلام ، زمانی به ابن حنفیّه رسید که در حال وضو گرفتن بود . پس گریه کرد تا جایی که صدای ریخته شدن اشک هایش در تَشت ، شنیده شد.

تاریخ الطبری به نقل از هشام بن ولید ، از کسی که شاهد ماجرا بوده : حسین بن علی علیه السلام با خانواده اش از مکّه عازم شد و محمّد بن حنفیّه در مدینه بود. خبر عزیمت ایشان به وی رسید، در حالی که در تَشتی وضو می گرفت . او چنان گریست که صدای گریه اش را شنیدم و قطره های اشکش در تَشت ریخت .

ر . ک : ج 5 ص 33 (بخش هفتم / فصل ششم / محمّد بن حنفیه) .


1- .راجع : ج 3 هامش ص427 .


4 / 18 3زَیدُ بنُ أرقَمَ (1)الإرشاد :لَمّا وَصَلَ رَأسُ الحُسَینِ علیه السلام ووَصَلَ ابنُ سَعدٍ لَعَنَهُ اللّهُ مِن غَدِ یَومِ وُصولِهِ ، ومَعَهُ بَناتُ الحُسَینِ علیه السلام وأهلُهُ ، جَلَسَ ابنُ زِیادٍ لِلنّاسِ فی قَصرِ الإِمارَهِ وأذِنَ لِلنّاسِ إذنا عامّا ، وأمَرَ بِإِحضارِ الرَّأسِ ، فَوُضِعَ بَینَ یَدَیهِ ، فَجَعَلَ یَنظُرُ إلَیهِ ویَتَبَسَّمُ ، وفی یَدِهِ قَضیبٌ یَضرِبُ بِهِ ثَنایاهُ ، وکانَ إلی جانِبِهِ زَیدُ بنُ أرقَمَ صاحِبُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وهُوَ شَیخٌ کَبیرٌ فَلَمّا رَآهُ یَضرِبُ بِالقَضیبِ ثَنایاهُ قالَ لَهُ : اِرفَع قَضیبَکَ عَن هاتَینِ الشَّفَتَینِ ، فَوَاللّهِ الَّذی لا إلهَ إلّا غَیرُهُ ، لَقَد رَأَیتُ شَفَتَی رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله عَلَیهِما ما لا اُحصیهِ کَثرَهً یُقَبِّلُهُما (2) ، ثُمَّ انتَحَبَ باکِیا . فَقالَ لَهُ ابنُ زِیادٍ : أبکَی اللّهُ عَینَیکَ ، أتَبکی لِفَتحِ اللّهِ ؟ وَاللّهِ ، لَولا أنَّکَ شَیخٌ قَد خَرِفتَ وذَهَبَ عَقلُکَ لَضَرَبتُ عُنُقَکَ ، فَنَهَضَ زَیدُ بنُ أرقَمَ مِن بَینِ یَدَیهِ ، وصارَ إلی مَنزِلِهِ . (3)

سیر أعلام النبلاء عن زید بن أرقم :کُنتُ عِندَ عُبَیدِ اللّهِ ، فَاُتِیَ بِرَأسِ الحُسَینِ علیه السلام ، فَأَخَذَ قَضیبا ، فَجَعَلَ یَفتُرُ بِهِ عَن شَفَتَیهِ ، فَلَم أرَ ثَغرا کانَ أحسَنَ مِنهُ ، کَأَنَّهُ الدُّرُّ ، فَلَم أملِک أن رَفَعتُ صَوتی بِالبُکاءِ . فَقالَ : ما یُبکیکَ أیُّهَا الشَّیخُ؟ قُلتُ : یُبکینی ما رَأَیتُ مِن رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، رَأَیتُهُ یَمَصُّ مَوضِعَ هذَا القَضیبِ ، ویَلثِمُهُ ، ویَقولُ : اللّهُمَّ إنّی اُحِبُّهُ فَأَحِبَّهُ . (4)

راجع : ج 8 ص 22 (القسم التاسع / الفصل الرابع / رأس الإمام علیه السلام فی مجلس ابن زیاد) .


1- .راجع : ج 9 هامش ص 52 .
2- .فی المصدر: «تقبّلهما»، والتصویب من بحارالأنوار.
3- .الإرشاد : ج 2 ص 114 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 116 .
4- .سیر أعلام النبلاء : ج 3 ص 315 ، تاریخ دمشق : ج 14 ص 236 ح 3545 ، الأخبار الطوال : ص 259 کلاهما نحوه .


4 / 18 3زید بن ارقم

(1)الإرشاد:وقتی سرِ امام حسین علیه السلام رسید و فردای آن روز ، ابن سعد که لعنت خدا بر او باد رسید که دختران و خانواده امام حسین علیه السلام با او بودند ، ابن زیاد، در دار الإماره، بارِ عامی برای مردم گذاشت. و به عموم مردم، اجازه داد که حضور پیدا کنند . [ابن زیاد] دستور داد سر را آوردند و در برابرش گذاشتند. او خیره شده بود و به سر ، نگاه می کرد و لبخند می زد و در دستش چوبی بود و با آن به دندان های پیشینِ امام علیه السلام می زد . در کنار ابن زیاد، زید بن ارقم ، صحابی پیامبر خدا بود که پیرمردی بود . وقتی دید که ابن زیاد ، چوب به دندان های امام علیه السلام می زند ، به وی گفت: چوبت را از این دو لب بردار. به خدایی که هیچ معبودی جز او نیست، من بوسه لب های پیامبر خدا بر روی این دندان ها را آن قدر دیده ام که نمی توانم آنها را شماره کنم. و آن گاه، گریه بلندی کرد . ابن زیاد به او گفت: خدا چشمانت را گریان کند ! آیا بر پیروزی خدا ، گریه می کنی؟! به خدا سوگند، اگر پیرمرد خرفتی نبودی که عقلش رفته، گردنت را می زدم. زید بن ارقم از برابر او برخاست و به منزلش رفت.

سیر أعلام النبلاء به نقل از زید بن ارقم : پیش عبید اللّه بودم که سرِ حسین علیه السلام را آوردند و او با چوب دستی اش شروع کرد به باز نمودن لب ها از هم و می گفت: دندانی بهتر از آن ندیده ام ! گویی مروارید است. نتوانستم خودم را نگه دارم و صدای گریه ام بلند شد. عبید اللّه به من گفت: ای پیرمرد ! چرا گریه می کنی؟ گفتم: مرا این به گریه آورد که دیدم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، جای [ضربت خوردنِ] این چوب دستی را می مکید و می بوسید و می فرمود: «خداوندا ! من او را دوست دارم . تو هم او را دوست بدار» .

ر. ک: ج 8 ص 23 (بخش نهم / فصل چهارم / سر امام در مجلس ابن زیاد) .

1- .ر . ک : ج 9 پا نوشت ص 53 .


4 / 18 4النُّعمانُ بنُ بَشیرٍ (1)لباب الأنساب :لَمّا قُتِلَ الحُسَینُ علیه السلام حَمَلوا أولادَهُ وعَشیرَتَهُ إلی یَزیدَ بنِ مُعاوِیَهَ ، فَلَمّا رَآهُم یَزیدُ قالَ : . . . یا أهلَ الشّامِ ، ما تَرَونَ فی هؤُلاءِ؟ فَقامَ النُّعمانُ بنُ بَشیرٍ صاحِبُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله وقالَ : اِفعَل ما کانَ رَسولُ اللّهِ یَفعَلُ بِهِم ، وبَکَی النُّعمانُ بُکاءً شَدیدا ، فَبَکی بِبُکائِهِ یَزیدُ . (2)

4 / 18 5الحَسَنُ البَصرِیُّ (3)أنساب الأشراف عن أبی بکر الهذلی :عَنِ الحَسَنِ [البَصرِیِّ] أنَّهُ لَمّا قُتِلَ الحُسَینُ علیه السلام بَکی حَتَّی اختَلَجَ (4) جَنباهُ ، ثُمَّ قالَ : وا ذُلَّ اُمَّهٍ قَتَلَ ابنُ دَعِیِّهَا ابنَ نَبِیِّها! (5)

4 / 18 6الرَّبیعُ بنُ خُثَیمٍ (6)تذکره الخواصّ عن الزهری :لَمّا بَلَغَ الرَّبیعَ بنَ خُثَیمٍ قَتلُ الحُسَینِ علیه السلام ، بَکی وقالَ : لَقَد قَتَلوا فِتیَهً لَو رَآهُم رَسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله لَأَحَبَّهُم ، أطعَمَهُم بِیَدِهِ ، وأجلَسَهُم عَلی فَخِذِهِ. (7)


1- .راجع : ج 4 هامش ص 88 .
2- .لباب الأنساب : ج 1 ص 350 .
3- .راجع : ج 9 هامش ص 72 .
4- .اختلجت : اضطربت ، والتخلّج : التحرّک (تاج العروس : ج 3 ص 349 «خلج»).
5- .أنساب الأشراف : ج 3 ص 425 ، تذکره الخواصّ : ص 267 عن الزهری نحوه ؛ مثیر الأحزان : ص 75 و فیه «غاضره بن فرهد قال : إنّ أبا بکر الهذلی» بدل «أبی بکر الهذلی عن الحسن [البصری]» ، مجمع البیان : ج 6 ص 655 و نحوه فیه «قیل للحسن» بدل «عن أبی بکر الهذلی عن الحسن» .
6- .راجع : ج 9 هامش ص 84 .
7- .. تذکره الخواصّ : ص 268 وراجع : المناقب للکوفی : ج 2 ص 236 ح 701 وبحار الأنوار : ج 43 ص 283 .


4 / 18 4نعمان بن بشیر

(1)لباب الأنساب:وقتی حسین علیه السلام کشته شد، فرزندان و عشیره اش را به سوی یزید بن معاویه فرستادند . وقتی یزید آنها را دید، گفت:... ای مردم شام ! نظرتان در باره اینان چیست؟ نُعمان بن بشیر ، صحابی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، برخاست و گفت: همان [رفتاری] که پیامبر صلی الله علیه و آله با آنان می کرد، تو نیز همان کن. نعمان به سختی گریست و یزید هم به گریه او گریست.

4 / 18 5حَسَن بَصری

(2)أنساب الأشراف به نقل از ابو بکر هُذَلی : وقتی حسین علیه السلام کشته شد، حسن بَصْری گریه کرد ، تا جایی که پهلوهایش تکان می خوردند . آن گاه گفت: چه ذلیل است اُمّتی که در آن ، پسر یک حرام زاده ، پسر پیامبرش را بکشد !

4 / 18 6ربیع بن خُثَیم

(3)تذکره الخواصّ به نقل از زُهْری : وقتی خبر کشته شدن حسین علیه السلام به ربیع بن خُثَیم رسید، گریست و گفت: جوانانی را کشتند که اگر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آنان را می دید ، به آنها عشق می ورزید و با دست خود به آنها غذا می داد و آنها را روی پایش می نشاند.

1- .ر . ک : ج 4 پانوشت ص 89 .
2- .ر . ک : ج 9 پانوشت ص 73 .
3- .ر . ک : ج 9 پانوشت ص 85 .


4 / 19بُکاءُ المَلائِکَهِالکافی عن هارون بن خارجه :سَمِعتُ أبا عَبدِ اللّهِ [الصّادِقَ] علیه السلام یَقولُ : وَکَّلَ اللّهُ بِقَبرِ الحُسَینِ علیه السلام أربَعَهَ آلافِ مَلَکٍ ، شُعثٍ غُبرٍ ، یَبکونَهُ إلی یَومِ القِیامَهِ. (1)

کامل الزیارات عن هارون بن خارجه عن أبی عبد اللّه [الصادق] علیه السلام :إنَّ الحُسَینَ لَمّا اُصیبَ بَکَتهُ حَتَّی البِلادُ (2) ، فَوَکَّلَ اللّهُ بِهِ أربعَهَ آلافِ مَلَکٍ ، شُعثا غُبرا ، یَبکونَهُ إلی یَومِ القِیامَهِ. (3)

الأمالی للصدوق عن أبان بن تغلب عن أبی عبد اللّه الصادق علیه السلام :إنَّ أربَعَهَ آلافِ مَلَکٍ هَبَطوا یُریدونَ القِتالَ مَعَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السلام ، فَلَم یُؤذَن لَهُم فِی القِتالِ ، فَرَجَعوا فِی الاِستِئذانِ ، وهَبَطوا وقَد قُتِلَ الحُسَینُ علیه السلام ، فَهُم عِندَ قَبرِهِ شُعثٌ غُبرٌ یَبکونَهُ إلی یَومِ القِیامَهِ . (4)

کامل الزیارات عن زراره عن أبی عبد اللّه [الصادق] علیه السلام :إنَّ المَلائِکَهَ الَّذینَ عِندَ قَبرِهِ [أی قبرِ الحُسَینِ علیه السلام ]لَیَبکونَ ، فَیَبکی لِبُکائِهِم کُلُّ مَن فِی الهَواءِ وَالسَّماءِ مِنَ المَلائِکَهِ . (5)


1- .الکافی : ج 4 ص 581 ح 6 ، ثواب الأعمال : ص 113 ح 17 ، کامل الزیارات : ص 349 ح 597 ، فضل زیاره الحسین علیه السلام : ص 51 ح 29 عن مُحَمَّد بن عبد اللّه المرادی ، جامع الأخبار : ص 80 ح 114 عن إبراهیم بن هارون ، بحار الأنوار : ج 45 ص 223 ح 11 .
2- .البَلَدُ : من الأرض ما کان مأوی للحیوان وإن لم یکن فیه بناء (النهایه : ج 1 ص 151 «بلد») .
3- .کامل الزیارات : ص 353 ح 607 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 224 ح 16 .
4- .الأمالی للصدوق : ص 737 ح 1005 ، کامل الزیارات : ص 171 ح 222 ، الغیبه للنعمانی : ص 311 ح 5 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 220 ح 2 .
5- .کامل الزیارات : ص 168 ح 219 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 207 ح 13 .


4 / 19گریه فرشتگان

الکافی به نقل از هارون بن خارجه : از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: «خداوند برای قبر حسین علیه السلام چهار هزار فرشته آشفته حال و پریشان گماشته که تا قیامت می گریند» .

کامل الزیارات به نقل از هارون بن خارجه ، از امام صادق علیه السلام : وقتی حسین علیه السلام کشته شد، همه حتّی بیشه ها هم برایش گریستند و خداوند برای او چهار هزار فرشته آشفته حال و پریشان گماشته که تا قیامت می گریند.

الأمالی ، صدوق به نقل از اَبان بن تغلب ، از امام صادق علیه السلام : چهار هزار فرشته از آسمان فرود آمدند تا همراه حسین بن علی علیه السلام بجنگند ؛ ولی به آنها اجازه جنگ داده نشد . آنان برای گرفتن اجازه باز گشتند و باز فرود آمدند ؛ ولی حسین علیه السلام کشته شده بود . آنان در کنار قبر ایشان با حالی پریشان و غم آلود ، تا قیامت می گریند.

کامل الزیارات به نقل از زراره ، از امام صادق علیه السلام : فرشتگانی که در کنار قبر حسین علیه السلام هستند، می گریند و با گریه آنان، همه فرشتگان آسمان و فضا می گریند.


کامل الزیارات عن أبی حمزه الثمالی عن الصادق علیه السلام فی زِیارَهِ الحُسَینِ علیه السلام : اللّهُمَّ إنّی أستَشفِعُ إلَیکَ بِوَلَدِ حَبیبِکَ ، وبِالمَلائِکَهِ الَّذینَ یَضِجّونَ عَلَیهِ ویَبکونَ ویَصرُخونَ ، لا یَفتُرونَ ولا یَسأَمونَ ، وهُم مِن خَشیَتِکَ مُشفِقونَ ، ومِن عَذابِکَ حَذِرونَ . (1)

راجع : ج 7 ص 192 (القسم الثامن / الفصل التاسع / استئذان الملائکه لنصره الإمام علیه السلام ) وج 11 ص 114 (القسم الثالث عشر / الفصل الخامس / عند قبره أربعه آلاف ملک هبطوا لنصرته) .

4 / 20بُکاءُ الجِنِّالمناقب ابن شهرآشوب عن الاوزاعی عن علیّ بن الحسین [زین العابدین] علیه السلام :أنَا ابنُ مَن ناحَت عَلَیهِ الجِنُّ فِی الأَرضِ وَالطَّیرُ فِی الهَواءِ . (2)

راجع : ج 7 ص 380 (القسم التاسع / الفصل الثانی / نیاحه الجن) .

4 / 21بُکاءُ أنواعِ الحَیَواناتِکامل الزیارات عن الحارث الأعور عن علیّ علیه السلام :بِأَبی واُمِّی الحُسَینُ المَقتولُ بِظَهرِ الکوفَهِ ، وَاللّهِ ، کَأَنّی أنظُرُ إلَی الوُحوشِ مادَّهً أعناقَها عَلی قَبرِهِ مِن أنواعِ الوَحشِ ، یَبکونَهُ ویَرثونَهُ لَیلاً حَتَّی الصَّباحِ ، فَإِذا کانَ ذلِکَ فَإِیّاکُم وَالجَفاءَ . (3)



1- .کامل الزیارات : ص 419 ح 639 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 187 .
2- .المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 168 نقلاً عن کتاب الأحمر ، بحار الأنوار : ج 45 ص 174 ح 22 .
3- .کامل الزیارات : ص 165 ح 214 و ص 486 ح 742 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 205 ح 9 .


کامل الزیارات به نقل از ابو حمزه ثُمالی، از امام صادق علیه السلام ، در زیارت امام حسین علیه السلام : خداوندا ! من در پیشگاه تو ، پسر حبیبت را شفیع قرار می دهم و نیز فرشتگانی را که برای او ناله می زنند و می گریند و شیون می کنند و بی حال و خسته نمی شوند ؛ آنان که از بیم تو، نگران و از عذاب تو ، بر حذرند.

ر . ک : ج 7 ص 193 (بخش هشتم / فصل نهم / اجازه خواستن فرشتگان برای یاری کردن امام علیه السلام) وج 11 ص 115 (بخش سیزدهم / فصل پنجم / چهار هزار فرشته ای که نزد قبر او برای یاری اش فرود آمده اند) .

4 / 20گریه جِنّیان

المناقب ، ابن شهرآشوب به نقل از اَوزاعی، از امام زین العابدین علیه السلام : من، پسر آن کسی هستم که جِنّیانِ زمین و پرندگانِ هوا بر او نوحه گرند.

ر.ک: ج 7 ص 381 (بخش نهم / فصل دوم / نوحه گریِ جِنّیان) .

4 / 21گریه حیوانات گوناگون

کامل الزیارات به نقل از حارث اَعوَر، از امام علی علیه السلام : پدر و مادرم فدای حسینِ کشته شده در بیرون کوفه ! به خدا سوگند، گویی وُحوش گوناگونی را می بینم که گردنشان را به سوی قبر او کشیده اند و گریه می کنند و شب تا صبح ، مرثیه می سرایند . وقتی چنین است، از جفا بپرهیزید!


کامل الزیارات عن أبی بصیر عن أبی جعفر [الباقر] علیه السلام :بَکَتِ الإِنسُ وَالجِنُّ وَالطَّیرُ وَالوَحشُ عَلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیهماالسلام ، حَتّی ذَرَفَت (1) دُموعُها. (2)

المزار الکبیر فی زِیارَهِ النّاحِیَهِ : أسرَعَ فَرَسُکَ شارِدا ، وإلی خِیامِکَ قاصِدا ، مُحَمحِما (3) باکِیا. (4)

4 / 22بُکاءُ جَهَنَّمَکامل الزیارات عن زراره عن أبی عبد اللّه [الصادق] علیه السلام :لَقَد خَرَجَت نَفسُهُ [أیِ الحُسَینُ] علیه السلام فَزَفَرَت (5) جَهَنَّمُ زَفرَهً کادَتِ الأَرضُ تَنشَقُّ لِزَفرَتِها . . . وإنَّها لَتَبکیهِ وتَندُبُهُ ، وإنَّها لَتَتَلَظّی عَلی قاتِلِهِ. (6)

4 / 23بُکاءُ السَّماءِ وَالأَرضِ وکُلِّ شَیءٍکامل الزیارات عن عمرو بن ثبیت عن أبیه عن علیّ بن الحُسَینِ [زین العابدین] علیه السلام :إنَّ السَّماءَ لَم تَبکِ مُنذُ وُضِعَت إلّا عَلی یَحیَی بنِ زَکَرِیّا وَالحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیهماالسلام . قُلتُ : أیَّ شَیءٍ کانَ بُکاؤُها؟ قالَ : کانَت إذَا استُقبِلَت بِثَوبٍ وَقَعَ عَلَی الثَّوبِ شِبهُ أثَرِ البَراغیثِ مِنَ الدَّمِ. (7)


1- .ذَرَفَ الدَّمعُ : سال (الصحاح : ج 4 ص 1361 «ذرف») .
2- .کامل الزیارات : ص 165 ح 212 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 205 ح 8 .
3- .الحَمْحَمَهُ : صوت الفرس دون الصهیل (النهایه : ج 1 ص 436 «حمحم») .
4- .المزار الکبیر : ص 504 ح 9 ، مصباح الزائر : ص 233 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 322 ح 8 .
5- .زَفَرَت النار : سُمِعَ لتوقُّدِها صوت (القاموس المحیط : ج 2 ص 39 «زفر») .
6- .کامل الزیارات : ص 167 ح 219 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 207 ح 13 .
7- .کامل الزیارات : ص 184 ح 254 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 211 ح 26 .


کامل الزیارات به نقل از ابو بصیر، از امام باقر علیه السلام : انسیان و جِنّیان و پرندگان و حیوانات، چنان بر حسین بن علی علیه السلام می گریند که اشکشان جاری می شود.

المزار الکبیر در زیارت ناحیه : اسبت با سرعت ، تاخت و به سوی خیمه هایت رفت، در حالی که شیهه می کشید و گریان بود.

4 / 22گریه دوزخ

کامل الزیارات به نقل از زراره، از امام صادق علیه السلام : حسین علیه السلام جان داد و دوزخ ، چنان صدایی کرد که نزدیک بود زمین در اثر آن بشکافد... . دوزخ برای حسین علیه السلام می گرید و مرثیه سرایی می کند و برای کشنده حسین علیه السلام زبانه می کشد .

4 / 23گریه آسمان و زمین و همه چیز

اشاره

کامل الزیارات به نقل از عمرو بن ثبیت، از پدرش : امام زین العابدین علیه السلام فرمود : «آسمان، از زمانی که آفریده شده ، گریه نکرده ، مگر برای یحیی بن زکریّا و حسین بن علی» . گفتم : گریه اش چگونه است؟ فرمود: «هر گاه لباسی آورده شود، بر آن، خونی به اندازه خون کک ها مانده است».


کامل الزیارات عن أبی حمزه الثمالی عن الصادق علیه السلام فی زِیارَهٍ الإِمام الحُسَینِ علیه السلام : بِأَبی أنتَ واُمّی یا سَیِّدی ، بَکَیتُکَ یا خِیَرَهَ اللّهِ وَابنَ خِیَرَتِهِ ، وحُقَّ لی أن أبکِیَکَ ، وقَد بَکَتکَ السَّماواتُ وَالأَرَضونَ ، وَالجِبالُ وَالبِحارُ ، فَما عُذری إن لَم أبکِکَ ، وقَد بَکاکَ حَبیبُ رَبّی ، وبَکَتکَ الأَئِمَّهُ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِم ، وبَکاکَ مَن دونَ سِدرَهِ المُنتَهی (1) إلَی الثَّری ، جَزَعا عَلَیکَ. (2)

الکافی عن الحسین بن ثویر عن أبی عبد اللّه [الصادق] علیه السلام :إنَّ أبا عَبدِ اللّهِ الحُسَینَ علیه السلام لَمّا قَضی بَکَت عَلَیهِ السَّماواتُ السَّبعُ ، وَالأَرَضونَ السَّبعُ ، وما فیهِنَّ وما بَینَهُنَّ ، ومَن یَنقَلِبُ فِی الجَنَّهِ وَالنّارِ مِن خَلقِ رَبِّنا ، وما یُری وما لا یُری بَکی عَلی أبی عَبدِ اللّهِ الحُسَینِ علیه السلام . (3)

راجع : ج 7 ص 364 (القسم التاسع / الفصل الثانی / بکاء السماء والأرض) .

کلام فی السرور والحزن فی غیر الإنساناستناداً للنقول الکثیره والمتواتره الشیعیّه والسنّیه، وکما مرّ فی فصل «ما ظهر من الآیات» بشأن القضایا التی حدثت بعد شهاده الإمام علیه السلام ، فإنّ قضیه استشهاد الإمام ترکت أثرها فی عالم التکوین ، ولا ریب فی أنّه لا یوجد دلیل عقلیّ ینفی وقوع الاُمور الخارقه للعاده فی نظام الطبیعه مع وقوعها خارجاً . ومن الواضح فإنّ التعبیر ببکاء المخلوقات والجمادات وحزنها لایعنی بکاءً کبکاء البشر،بل یمکن أن یکون نوعاً من التأثیر التکوینی . وینبغی أن نضیف هذه الملاحظه أیضاً بشأن الحیوانات وهی إنّه استناداً للکتاب والسنّه ، فإنّ الحیوانات تتمتّع بإدراکات خاصه، وخیر دلیلٍ علی ذلک قصّتا الهدهد والنمله اللتان إن دلّتا علی شیء فإنما تدلّان علی الإدراکات العمیقه للحیوانات. وبناءً علی ذلک، فإنّ إدراک الحیوانات وتأثّرها بالنسبه لقضیّه عاشوراء العظیمه هو أمر ممکن .


1- .قال الطبرسی : «سدره المنتهی» هی شجره عن یمین العرش فوق السماء السابعه ، انتهی إلیها علم کلّ ملک عن الکلبی ومقاتل . وقیل : إلیها ینتهی ما یعرج من السماء وما یهبط من فوقها من أمر اللّه عن ابن مسعود والضحّاک ... . (مجمع البیان : ج 9 ص 292) .
2- .کامل الزیارات : ص 409 ح 639 ، بحار الأنوار : ج 101 ص 182 .
3- .الکافی : ج 4 ص 575 ح 2 ، کامل الزیارات : ص 167 ح 218 ، الأمالی للطوسی : ص 54 ح 73 عن الحُسَینِ بن أبی فاخته ، بحار الأنوار : ج 45 ص 202 ح 3 .


کامل الزیارات به نقل از ابو حمزه ثمالی، از امام صادق علیه السلام ، در زیارت امام حسین علیه السلام : پدر و مادرم فدایت ، ای آقای من ! برایت می گریم ای برگزیده خدا و پسر برگزیده خدا و سزاوار است که بگریم، که آسمان ها و زمین ها و کوه ها و دریاها برایت می گریند . پس اگر نگریم ، چه عذری برای آن دارم، در حالی که حبیبِ پروردگارم، برای تو گریست و امامان که درودهای خدا بر آنان باد گریستند و هر چه پایین تر از سِدرهُ المنتهی (1) است تا خاک ، برایت گریست و زاری کرد ؟!

الکافی به نقل از حسین بن ثُوَیر، از امام صادق علیه السلام : وقتی حسین علیه السلام در گذشت، آسمان ها و زمین های هفتگانه و هر چه در آنها و در میان آنهاست، گریه کردند . نیز هر مخلوق پروردگار ما که به بهشت و جهنّم می رود ، و آنچه دیده می شود و آنچه دیده نمی شود، بر حسین علیه السلام گریستند .

ر. ک: ج 7 ص 365 (بخش نهم / فصل دوم / گریستن آسمان و زمین).

سخنی درباره شادی و غم در غیر انسان

نقل های فراوان و متواتر شیعی و سنّی به دست ما رسیده اند که نشان می دهند چنان که در ماجراهای پس از شهادت امام حسین علیه السلام در فصل «نشانه های آشکار شده» گذشت ماجرای سنگین شهادت ایشان، تأثیراتی در عالم تکوین گذارده است. از این رو، تأثیرات و خوارق عاداتی این چنین در نظام طبیعت ، نه تنها با دلیل عقلی قابل نفی نیستند، بلکه بی تردید ، در عالَم خارج ، اتّفاق افتاده اند. روشن است که شادی و غم و گریه و خنده در غیر انسان ، همانند انسان نیست و اگر تحقّق پیدا کند ، می تواند نوعی تأثیر و تأثّر تکوینی باشد . در مورد حیوانات ، این نکته را باید اضافه کرد که : بر اساس قرآن و احادیث ، حیوانات ، درک ویژه ای دارند . ماجرای هدهد و مورچگان در قرآن ، حکایت از درک بالای حیوانات دارد. بنا بر این ، درک و تأثّر آنها از ماجرای عظیم عاشورا نیز کاملاً امکان پذیر است .



1- .طَبْرِسی می گوید: از کلبی ومُقاتل، نقل شده که: «سِدرَهُ المُنتهی (آخرین درخت سِدر)، درختی است در سمت راست عرش، بر فراز آسمان هفتم، که سرچشمه دانش فرشتگان است». از ابن مسعود و ضحّاک نیز نقل شده است که: «فرمان های خداوند که از آسمان، بالا می روند یا از آن، پایین می آیند، از آن جا صادر می شوند» .


4 / 24بکاء أعداء الإمام وخاذلِیهتدلّ الروایات التالیه علی أنّ فاجعه عاشوراء والمصائب التی حلّت بأهل بیت سیّد الشهداء علیه السلام ، کانت ألیمه ومثیره للأحزان إلی درجه بحیث أنّها لم تؤثّر علی محبّی أهل بیت الرساله فحسب، بل أثّرت حتّی علی ألدّ أعدائهم رغم ما کانوا علیه من القساوه فی ذروتها ، وکذلک الذین سبّبوا هذه الفاجعه بخذلهم الإمام علیه السلام ، إذ لم یتمکّنوا من الامتناع عن البکاء عند رؤیه المشاهد الفجیعه للحوادث المذکوره . لکن بکاء قساه القلوب أمثال یزید یمکن أن یکون له هدفٌ سیاسی ، إذ أنّه وبعد ظهور الحقیقه أراد أن یخدع الرأی العام ویلقی اللوم علی الآخرین فتظاهر بالبکاء. وعلی هذا الأساس فإنّ أمثال هذا البکاء لایندرج تحت هذا الفصل . وأمّا ذِکرنا لها فی آخر هذا الفصل فهو لبیان عظمه مصائب الإمام الحسین علیه السلام وأهل بیته والتّیأبکت حتّی أعداءهم .


4 / 24گریه دشمنان و تنهاگذارندگان امام علیه السلام

اشاره

گزارش هایی که در پی می آیند ، حاکی از آن اند که فاجعه عاشورا و مصائبی که پس از آن بر اهل بیت سیّد الشهدا گذشت ، به قدری رقّت انگیز و غمبار بوده که نه تنها علاقه مندان به خاندان رسالت، تحت تأثیر قرار گرفتند، بلکه سرسخت ترین دشمنان آنان با این که در نهایت بی رحمی و قساوت بودند و نیز کسانی که یاری نرساندنشان به امام علیه السلام ، این فاجعه را پدید آورد ، نتوانستند با دیدن آن صحنه های دل خراش ، از گریه خودداری کنند . البتّه گریه افراد سنگ دلی چون یزید ، ممکن است دلیل سیاسی نیز داشته باشد؛ یعنی آنان پس از افشا شدن حقایق ، برای فریب افکار عمومی و مقصّر جلوه دادن دیگران ، تظاهر به گریه و اندوه نموده اند، که گریه هایی از این قبیل ، تحت عنوان این فصل قرار نمی گیرند . بنا بر این ، آوردن این گزارش ها در آخرین قسمت این فصل ، تنها برای نشان دادن شدّت مصائب سیّد الشهدا و اهل بیتِ آن بزرگوار است که حتّی دشمنانِ آنها را نیز تحت تأثیر قرار داده است .


أ بُکاءُ یَزیدُالإمامه والسیاسه فی ذکرِ ما جَری عَلی أهلِ البَیتِ فی مَجلِسِ یَزیدَ : فی ذکرِ ما جَری عَلی أهلِ البَیتِ فی مَجلِسِ یَزیدَ : فقالت فاطِمَهُ بِنتُ الحُسَینِ علیه السلامالإمامه والسیاسه فی ذکرِ ما جَری عَلی أهلِ البَیتِ فی مَجلِسِ یَزیدَ : فقالت فاطِمَهُ بِنتُ الحُسَینِ علیه السلام : یا یَزیدُ ! بَناتُ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله [سَبایا!] (1) قالَ : فَبَکی یَزیدُ حَتّی کادَت نَفسُهُ تَفیضُ ، وبَکی أهلُ الشّامِ حَتّی عَلَت أصواتُهُم. (2)

مثیر الأحزان :قالَت فاطِمَهُ بِنتُ الحُسَینِ علیه السلام : یا یَزیدُ ، بَناتُ رَسولِ اللّهِ سَبایا ، فَبَکَی النّاسُ، وبَکی أهلُ دارِهِ حَتّی عَلَتِ الأَصواتُ. (3)

المعجم الکبیر عن مُحَمَّد بن الحسن المخزومی :لَمّا اُدخِلَ ثَقَلُ الحُسَینِ بنُ عَلِیٍّ علیهماالسلامعَلی یَزیدَ بنِ مُعاوِیَهَ ، وُضِعَ رَأسُهُ بَینَ یَدَیهِ ، بَکی یَزیدُ. (4)

شرح الأخبار عن مُحَمَّد بن علیّ بن الحسین [الباقر] علیه السلام فی ذِکرِ ما جَری عَلی أهلِ البَیتِ علیهم السلام فی مَجلِسِ یَزیدَ : ثُمَّ قالَ [یَزیدُ] : یا أهلَ الشّامِ ! ما تَرَونَ فی هؤُلاءِ؟ فَقالَ قائِلُهُم : قَد قُتِلَ (5) ولا تَتَّخِذ جَروا (6) مِن کَلبِ سَوءٍ . (7) فَقالَ النُّعمانُ بنُ بَشیرٍ : اُنظُر ما کُنتَ تَری أنَّ رَسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله یَفعَلُهُ فیهِم لَو کانَ حَیّا ، فَافعَلهُ . فَبَکی یَزیدُ ، فَقالَت فاطِمَهُ بِنتُ الحُسَینِ علیه السلام : یا یَزیدُ ! ما تَقولُ فی بَناتِ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله سَبایا عِندَکَ؟ فَاشتَدَّ بُکاؤُهُ حَتّی سَمِعَ ذلِکَ نِساؤُهُ ، فَبَکَینَ حَتّی سَمِعَ بُکاءَهُنَّ مَن کانَ فی مَجلِسِهِ. (8)


1- .ما بین المعقوفین سقط من المصدر ، وأثبتناه من المحن .
2- .الإمامه والسیاسه : ج 2 ص 13 ، المحن : ص 149 .
3- .مثیر الأحزان : ص 99 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 132 .
4- .المعجم الکبیر : ج 3 ص 116 الرقم 2848 ، تاریخ دمشق : ج 34 ص 315 .
5- .کذا فی المصدر! ولعلّ الصواب : «القتل» بدل «قد قتل» .
6- .فی المصدر : «جروء» ، وهو تصحیف .
7- .أی إنّه لمّا قُتل کبیرهم ، اقتلوا الباقین أیضا لئلّا یبقی منهم أحد یؤذیکم .
8- .شرح الأخبار : ج 3 ص 268 ح 1172 .


الف گریه یزید

الإمامه و السیاسه در یادکردِ ماجرای اسیرانِ اهل بیت در مجلس یزید : فاطمه دختر حسین علیه السلام گفت : ای یزید ! دختران پیامبر خدا و اسیری ؟! یزید ، چنان گریست که نزدیک بود جانش به لب برسد و خانواده های شامیان هم گریستند ، تا جایی که صدایشان بلند شد.

مثیر الأحزان:فاطمه دختر حسین علیه السلام گفت: ای یزید ! دختران پیامبر خدا، اسیرند ! مردم گریستند و خانواده یزید هم گریه کردند ، تا جایی که صدای گریه بلند شد.

المعجم الکبیر به نقل از محمّد بن حسن مخزومی : هنگامی که خانواده حسین علیه السلام را نزد یزید بن معاویه آوردند، سرِ ایشان را نیز آوردند و در برابرش نهادند . یزید گریست.

شرح الأخبار از امام باقر علیه السلام ، در یادکردِ ماجرای اسیرانِ اهل بیت در مجلس یزید : آن گاه یزید گفت: ای شامیان ! در باره اینان چه نظری دارید؟ یکی از آن میان گفت: بزرگشان کشته شد. از سگِ بد ، بچه ای نگذار ! (1) نعمان بن بشیر گفت: ببین اگر پیامبر صلی الله علیه و آله زنده بود، با آنان چه می کرد . همان را انجام بده. یزید گریست. فاطمه دختر حسین علیه السلام گفت: ای یزید ! نظرت در باره دختران پیامبر خدا صلی الله علیه و آله که اسیر در نزد تو اند، چیست؟ گریه یزید ، بیشتر شد، تا آن جا که زنانش صدای گریه او را شنیدند و آنها هم گریستند و صدای گریه آنها در مجلس یزید شنیده می شد.

.

1- .یعنی حالا که بزرگشان کشته شده، بقیّه را هم بکش تا کسی نماند که مزاحم تو باشد.


راجع : ج 8 ص 270 (القسم التاسع / الفصل السابع / آل الرسول فی مجلس یزید) و ص 358 (الفصل الثامن / إدبار الناس عن یزید) .

ب بُکاءُ عُمَرَ بنِ سَعدٍتاریخ الطبری عن عبد اللّه بن عمّار بن عبد یغوث :إذ خَرَجَت زَینَبُ ابنَهُ فاطِمَهَ علیهاالسلاماُختُهُ [أی اُختُ الحُسَینِ علیه السلام ] ، وکَأَنّی أنظُرُ إلی قُرطِها یَجولُ بَینَ اُذُنَیها وعاتِقِها ، وهِیَ تَقولُ : لَیتَ السَّماءَ تَطابَقَت عَلَی الأَرضِ ، وقَد دَنا عُمَرُ بنُ سَعدٍ مِن حُسَینٍ علیه السلام . فَقالَت : یا عُمَرَ بنَ سَعدٍ ، أیُقتَلُ أبو عَبدِ اللّهِ وأنتَ تَنظُرُ إلَیهِ؟ قالَ : فَکَأَنّی أنظُرُ إلی دُموعِ عُمَرَ وهِیَ تَسیلُ عَلی خَدَّیهِ ولِحیَتِهِ ، قالَ : وصَرَفَ بِوَجهِهِ عَنها . (1)

ج بُکاءُ جَیشِ عُمَرَ بنِ سَعدٍمثیر الأحزان عن حمید بن مسلم :فَلَمّا رَأَی الحُسَینُ علیه السلام أنَّهُ لَم یَبقَ مِن عَشیرَتِهِ وأصحابِهِ إلاَّ القَلیلُ ، فَقامَ ونادی : هَل مِن ذابٍّ عَن حَرَمِ رَسولِ اللّهِ؟! هَل مِن مُوَحِّدٍ؟ هَل مِن مُغیثٍ؟! هَل مِن مُعینٍ؟! فَضَجَّ النّاسُ بِالبُکاءِ. (2)

تاریخ الطبری عن قرّه بن قیس التمیمی :ما نَسیتُ مِنَ الأَشیاءِ لا أنسَ قَولَ زَینَبَ ابنَهِ فاطِمَهَ علیهاالسلام حینَ مَرَّت بِأَخیهَا الحُسَینِ علیه السلام صَریعا ، وهِیَ تَقولُ : یا مُحَمَّداه ! یا مُحَمَّداه ! صَلّی عَلَیکَ مَلائِکَهُ السَّماءِ، هذَا الحُسَینُ بِالعَراءِ، مُرَمَّلٌ (3) بِالدِّماءِ ، مُقَطَّعُ الأَعضاءِ ، یا مُحَمَّداه ! وبَناتُکَ سَبایا ، وذُرِّیَّتُکَ مُقَتَّلَهٌ، تَسفی (4) عَلَیهَا الصَّبا ، قالَ : فَأَبکَت وَاللّهِ کُلَّ عَدُوٍّ وصَدیقٍ. (5)


1- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 452 ، مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی : ج 2 ص 35 ، الکامل فی التاریخ : ج 2 ص 572 ولیس فیه «کأنّی أنظر إلی قرطها یجول بین اُذنیها وعاتقها» ، البدایه والنهایه : ج 8 ص 187 عن حمید بن مسلم نحوه ؛ بحار الأنوار : ج 45 ص 55 .
2- .مثیر الأحزان : ص 70 وراجع : هذه الموسوعه : ج 7 ص 32 (القسم الثامن / الفصل الرابع / الطفل الصغیر) .
3- .رَمَّلَهُ بالدم فَتَرمَّلَ : أی تَلَطَّخَ (الصحاح : ج 4 ص 1713 «رمل») .
4- .سَفَت الریحُ التُّرابَ : إذا أذرته (الصحاح : ج 6 ص 2377 «سفی») .
5- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 456 ؛ الملهوف : ص 180 ، مثیر الأحزان : ص 84 کلاهما نحوه ، بحار الأنوار : ج 45 ص 58 .


ر. ک : ج 8 ص 271 (بخش نهم / فصل هفتم / خاندان پیامبر صل الله علیه وآله در مجلس یزید) و ص 359 (فصل هشتم / روی گرداندن مردم از یزید) .

ب گریه عمر بن سعد

تاریخ الطبری به نقل از عبد اللّه بن عمّار بن عبد یَغوث : هنگامی که زینب ، دختر فاطمه علیهاالسلام و خواهر حسین علیه السلام ، بیرون آمد، گویی می دیدم که گوشواره هایش میان گوش ها و گردنش در حرکت بودند و می گفت: ای کاش آسمان بر زمین می افتاد! عمر بن سعد به حسین علیه السلام نزدیک شده بود . زینب گفت: ای عمر بن سعد ! آیا ابا عبد اللّه کشته می شود و تو ایستاده ای و نگاه می کنی ؟! گویی من اینک می بینم که اشک های عمر [بن سعد] بر گونه ها و ریشش جاری است. او صورتش را از زینب برگرداند.

ج گریه سپاه عمر بن سعد

مثیر الأحزان به نقل از حُمَید بن مسلم : امام حسین علیه السلام وقتی دید که از گروه و یارانش جز اندکی نمانده اند، ایستاد و صدا کرد: «آیا مدافعی برای حرم پیامبر خدا هست؟ آیا یگانه پرستی وجود دارد؟ آیا کمک کننده ای هست؟ آیا یاوری هست؟ مردم ، صدا به شیون ، بلند کردند.

تاریخ الطبری به نقل از قُرّه بن قیس تمیمی : هر حادثه ای را از یاد ببرم، سخن زینب دختر فاطمه علیهاالسلامرا فراموش نمی کنم، آن زمان که از کنار حسینِ بر خاک افتاده گذشت، که می گفت: «وا محمّدا ! وا محمّدا ! درود فرشتگان آسمان ، بر تو ! این ، حسین علیه السلام است که در بیابانْ افتاده، آغشته به خون و قطعه قطعه شده است و وا محمّدا اینان ، دختران اسیر تو اند و ذرّیه کشته شده تو اند که باد صبا بر آنها می وزد». به خدا سوگند، او، دشمن و دوست را گریاند.



راجع : ج 8 ص 106 (القسم التاسع / الفصل السادس / وداع أهل البیت علیهم السلام مع الشهداء) .

د بُکاءُ ناهِبِی خِیامِهِسیر أعلام النبلاء :اُخِذَ ثَقَلُ الحُسَینِ علیه السلام ، وأخَذَ رَجُلٌ حُلِیَّ فاطِمَهَ بِنتِ الحُسَینِ علیه السلام ، وبَکی ، فَقالَت : لِمَ تَبکی؟ فَقالَ : أأَسلُبُ بِنتَ رَسولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله ، ولا أبکی؟ قالَت : فَدَعهُ ، قالَ : أخافُ أن یَأخُذَهُ غَیری! (1)

الأمالی للصدوق عن فاطمه بنت الحسین علیه السلام :دَخَلَتِ الغاغَهُ عَلَینَا الفُسطاطَ ، وأنَا جارِیَهٌ صَغیرَهٌ ، وفی رِجلی خَلخالانِ مِن ذَهَبٍ ، فَجَعَلَ رَجُلٌ یَفُضُّ الخَلخالَینِ مِن رِجلی وهُوَ یَبکی . فَقُلتُ : ما یُبکیکَ ، یا عَدُوَّ اللّهِ؟ فَقالَ : کَیفَ لا أبکی وأنَا أسلُبُ ابنَهَ رَسولِ اللّهِ! فَقُلتُ : لا تَسلُبنی . قالَ : أخافُ أن یَجیءَ غَیری فَیَأخُذَهُ! (2)

ه بُکاءُ أهلِ الکوفَهِتاریخ الطبری عن سعد بن عبیده :إنَّ أشیاخا مِن أهلِ الکوفَهِ لَوُقوفٌ عَلَی التَّلِّ یَبکونَ ، ویَقولونَ : اللّهُمَّ أنزِل نَصرَکَ . قالَ : قُلتُ : یا أعداءَ اللّهِ ! ألا تَنزِلونَ فَتَنصُرونَهُ؟! (3)


1- .سیر أعلام النبلاء : ج 3 ص 303 ، الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) : ج 1 ص 479 نحوه .
2- .الأمالی للصدوق : ص 228 الرقم 241 ، بحار الأنوار : ج 45 ص 82 الرقم 9 .
3- .تاریخ الطبری : ج 5 ص 392 .


ر. ک: ج 8 ص 107 (بخش نهم / فصل ششم / وداع خانواده امام علیه السلام با شهیدان) .

د گریه غارتگران خیمه ها

سیر أعلام النبلاء:بار و بُنه حسین علیه السلام را تصاحب کردند. مردی زیورآلات فاطمه دختر حسین علیه السلام را گرفت و گریه کرد. فاطمه گفت: چرا گریه می کنی؟ آن مرد گفت: آیا دختر پیامبر خدا را غارت کنم و گریه نکنم؟! فاطمه گفت: پس وا بگذارش. گفت: می ترسم دیگری ، آن را ببرد !

الأمالی ، صدوق به نقل از فاطمه دختر حسین علیه السلام : فرومایگان ، به خیمه ما وارد شدند و من دختری کوچک بودم و در پایم ، خلخالی زرّین بود. مردی تلاش کرد تا دو خلخال پایم را در آورد، در حالی که می گریست. گفتم: چه چیزی تو را به گریه انداخته ، ای دشمن خدا؟ گفت: چگونه گریه نکنم ، در حالی که دختر پیامبر خدا را غارت می کنم؟! گفتم: پس غارتم مکن. گفت: می ترسم که دیگری آن را ببَرد!

ه گریه کوفیان

تاریخ الطبری به نقل از سعد بن عبیده : بزرگانی از اهل کوفه ، بر تپّه ای ایستاده بودند و گریه می کردند و می گفتند: خداوندا ! یاری ات را بفرست. گفتم: ای دشمنان خدا ! چرا نمی رَوید یاری اش کنید؟!


الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) عن حباب بن موسی عن جعفر بن مُحَمَّد عن أبیه عن علیّ بن الحسین [زین العابدین] علیهم السلام :حُمِلنا مِنَ الکوفَهِ إلی یَزیدَ بنِ مُعاوِیَهَ ، فَغَصَّت طُرُقُ الکوفَهِ بِالنّاسِ یَبکونَ!! فَذَهَبَ عامَّهُ اللَّیلِ ما یَقدِرونَ أن یَجوزوا بِنا لِکَثرَهِ النّاسِ . فَقُلتُ : هؤُلاءِ الَّذینَ قَتَلونا وهُمُ الآنَ یَبکونَ! (1)

الأمالی للمفید عن حذلم بن ستیر :قَدِمتُ الکوفَهَ فِی المُحَرَّمِ سَنَهَ إحدی وسِتّینَ عِندَ مُنصَرَفِ عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ علیه السلام بِالنِّسوَهِ مِن کَربَلاءَ ، ومَعَهُمُ الأَجنادُ مُحیطونَ بِهِم ، وقَد خَرَجَ النّاسُ لِلنَّظَرِ إلَیهِم ، فَلَمّا اُقبِلَ بِهِم عَلَی الجِمالِ بِغَیرِ وِطاءٍ ، جَعَلَ نِساءُ أهلِ الکوفَهِ یَبکینَ ویَنتَدِبنَ ، فَسَمِعتُ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام وهُوَ یَقولُ بِصَوتٍ ضَئیلٍ وقَد نَهَکَتهُ العِلَّهُ ، وفی عُنُقِهِ الجامِعَهُ (2) ، ویَدُهُ مَغلولَهٌ إلی عُنُقِهِ : ألا إنَّ هؤُلاءِ النِّسوَهَ یَبکینَ ، فَمَن قَتَلَنا؟ (3)

الأمالی للمفید عن حذلم بن ستیر :رَأَیتُ زَینَبَ بِنتَ عَلِیٍّ علیهماالسلام ولَم أرَ خَفِرَهً قَطُّ أنطَقَ مِنها ، کَأَنَّها تُفرِغُ عَن لِسانِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیه السلام ، قالَ : وقَد أومَأَت إلَی النّاسِ أنِ اسکُتوا ، فَارتَدَّتِ الأَنفاسُ ، و سَکَتَتِ الأَصواتُ ، فَقالَت : الحَمدُ للّهِِ ، وَالصَّلاهُ عَلی أبی رَسولِ اللّهِ ، أمّا بَعدُ ، یا أهلَ الکوفَهِ ، ویا أهلَ الخَتلِ وَالخَذلِ . . . أتَبکونَ! إی وَاللّهِ ، فَابکوا کَثیرا ، وَاضحَکوا قَلیلاً ، فَلَقَد فُزتُم بِعارِها وشَنارِها ، ولَن تَغسِلوا دَنَسَها عَنکُم أبَداً . . . ثُمَّ سَکَتَت ، فَرَأَیتُ النّاسَ حَیاری ، قَد رَدّوا أیدِیَهُم فی أفواهِهِم ، ورَأَیتُ شَیخا قَد بَکی حَتَّی اخضَلَّت لِحیَتُهُ وهُوَ یَقولُ : کُهولُهُم خَیرُ الکُهولِ ونَسلُهُمإذا عُدَّ نَسلٌ لا یَخیبُ ولا یَخزی (4)


1- .الطبقات الکبری (الطبقه الخامسه من الصحابه) : ج 1 ص 501 الرقم 463 .
2- .الجَامِعَهُ : الغُلّ ، لأنّها تجمع الیدین إلی العنق (الصحاح : ج 3 ص 1199 «جمع») .
3- .الأمالی للمفید : ص 321 ح 8 ، الأمالی للطوسی : ص 91 ح 142 ؛ بلاغات النساء : ص 37 عن حذام أو حذیم الأسدی نحوه .
4- .الأمالی للمفید : ص 321 الرقم 8 ، الملهوف : ص 192 عن بشیر بن خزیم الأسدی ؛ الفتوح : ج 5 ص 121 عن خزیمه الأسدی وکلاهما نحوه .


الطبقات الکبری به نقل از حُباب بن موسی، از امام صادق علیه السلام ، از پدرش، از امام زین العابدین علیه السلام : ما را از کوفه به نزد یزید ، منتقل کردند و راه های کوفه پر از جمعیت بود که [به کاروان ما ]می گریستند! پاسی از شبْ گذشته بود و به جهت ازدحام جمعیت، آنها نمی توانستند ما را عبور دهند . گفتم: اینان ، ما را کُشتند و اکنون گریه می کنند؟!

الأمالی ، مفید به نقل از حذلم بن ستیر : در محرّم سال 61 ، به کربلا آمدم، هنگامی که علی بن الحسین (زین العابدین) علیه السلام با زنان از کربلا بر گردانده می شد و سپاهیانی آنان را احاطه کرده بودند. مردم برای تماشا آمده بودند و هنگامی که آنان بر شتران بی جهاز برده می شدند، زنان کوفه گریه و مرثیه سر دادند. از علی بن الحسین (زین العابدین) علیه السلام شنیدم که با صدایی گرفته در حالی که بیماری، ناتوانش کرده بود و در گردنش غُل بود و دستش به گردنش بسته بود می فرمود : «این زنان می گریند ! پس ما را چه کسی کشته ؟!» .

الأمالی ، مفید به نقل از حَذلَم بن سَتیر : زینب دختر علی علیه السلام را دیدم و زنی باحیاتر و سخنورتر از او ندیده بودم . گویی او از زبان امیر مؤمنان علیه السلام سخن می گوید. زینب به مردم اشاره کرد که : خاموش باشید. نَفَس ها حبس شد و صداها آرام گرفت و زینب علیهاالسلام گفت: ستایش ، از آنِ خداست، و درود بر پیامبر خدا ! امّا بعد، ای کوفیان ! ای اهل نیرنگ و خواری... ! آیا گریه می کنید؟ به خدا، زیاد گریه کنید و کم بخندید. به ننگ و عار آن رسیدید و پلیدی اش هرگز از شما شسته نخواهد شد...» . آن گاه خاموش شد. مردم را دیدم که حیرت زده، دستشان را [از شدّت گریه]، بر دهانشان داشتند و پیرمردی را دیدم که گریه می کرد ، تا جایی که ریشش از گریه ، تر شده بود و می گفت: پیرانشان ، بهترین پیران اند و نسلشان ،اگر نسل ها را بشمارند، نه محروم می شوند و نه خوار .


مثیر الأحزان :لَمّا أصبَحَ غَدا بِالرَّأسِ إلَی ابنِ زِیادٍ ، وَاجتَمَعَ النّاسُ لِلنَّظَرِ إلی سَبیِ آلِ الرَّسولِ وقُرَّهِ عَینِ البَتولِ ، فَأَشرَفَتِ امرَأَهٌ مِنَ الکوفَهِ ، وقالَت : مِن أیِّ الاُساری أنتُنَّ؟ فَقُلنَ : نَحنُ اُساری مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله ، فَنَزَلَت وجَمَعَت مُلاءً (1) وإزارا ومَقانِعَ وأعطَتهُنَّ فَتَغَطَّینَ، وعَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام مَعَهُنَّ ، وَالحَسَنُ بنُ الحَسَنِ المُثَنّی ، وکانَ قَد نُقِلَ مِنَ المَعرَکَهِ وبِهِ رَمَقٌ ، ومَعَهُم زَیدٌ و عُمَرُ وَلَدَا الحَسَنِ علیه السلام ، فَجَعَلَ أهلُ الکوفَهِ یَبکونَ. (2)

راجع : ج8 ص112 (القسم التاسع/الفصل السادس/کیفیّه دخول حرم الرسول صلی الله علیه و آله الکوفه) و ص 118 (خطبه زینب علیهاالسلام فی أهل الکوفه) .

.

1- .المُلاء ، بالضمّ والمدّ ، جمع مُلاءه : کلّ ثوب لیّن رقیق (مجمع البحرین : ج 1 ص 398 «ملا») .
2- .مثیر الأحزان : ص 85 .


مثیر الأحزان:صبح شد و سر را نزد ابن زیاد بردند و مردم ، گرد آمدند تا اسیران خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و روشنیِ چشم فاطمه بتول را تماشا کنند . زنی از زنان کوفه ، از بلندی ، سرک کشید و گفت: شما از کدام اسیرانید؟ گفتند: ما اسیران دودمان محمّد صلی الله علیه و آله هستیم. آن زن ، فرود آمد و لباس هایی نرم و جامه هایی بلند و تعدادی مقنعه گرد آورد و به آنان داد و آنان خود را پوشاندند . علی بن الحسین (زین العابدین) علیه السلام همراهشان بود و حسن بن حسن مُثّنا ، پسر امام حسن علیه السلام ، هم زخمی از میدان جنگ آورده شده بود و نایی داشت. با آنها زید و عُمَر، پسران امام حسن علیه السلام ، هم بودند. مردم کوفه شروع به گریستن کردند .

ر . ک : ج 8 ص 113 (بخش نهم / فصل ششم / چگونگی ورود خاندان پیامبر صل الله علیه وآله به کوفه) و ص 119 (سخنرانی زینب علیها السلام میان کوفیان) .


تحلیلی درباره سیر تاریخی عزاداری امام حسین علیه السلام

اشاره

(1)حادثه کربلا و ماجرای قیام خونین و شگفت ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام که در آغازین روزهای سال 61 هجری و تنها نیم قرن پس از رحلت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روی داد، برای جامعه اسلامیِ آن روز ، تکان دهنده، حیرت زا و اندوه آفرین بود، به گونه ای که بر اساس برخی منابع تاریخی ، آن سال را «عامُ الحُزن (سال اندوه)» نامیدند . (2) توجّه پیشوایان الهی به این جریان و تأکید آنان بر زنده نگه داشتن آن در قالب های گوناگونِ : گزارشِ چگونگی وقوع آن، گریستن برای آن تا جایی که در احادیث آمده که حتّی پیامبر صلی الله علیه و آله (3) و امام علی علیه السلام (4) پیش از وقوع آن ، بر آن ، گریه و زاری نموده اند و ... ، همه وهمه ، نشانگر این است که این حادثه ، فراتر از یک «مصیبت»، «تراژدی» یا «جریانی غم آگین» است و نباید عزاداری، رثا و غم گساری بر آن، در محدوده مصیبت خوانی و رثاگوییِ معمول و مرسوم ، باقی بمانَد . بدون هیچ تردیدی ، ترغیب به عزاداری و تشویق به برپایی مراسم سوگواری برای ابا عبد اللّه الحسین علیه السلام و گریه و زاری بر آن معلّم شهادت و یارانش ، بسی فراتر و ژرف تر است از یادکردِ حادثه ای غم آگین و رثا بر فقدان عزیزان هر چند هم که


1- .این تحلیل ، توسّط گروه سیره و تاریخ پژوهشکده دار الحدیث ، تهیّه شده است . از فاضل ارجمند، آقای محمّدحسین صالح آبادی که تهیّه کننده موادّ ونویسنده اوّلیه آن بودند و نیز محقّق ارجمند حجّه الإسلام و المسلمین محمّدعلی مهدوی راد که ساماندهی نهاییِ آن را به عهده گرفتند ، صمیمانه سپاس گزاریم .
2- .مقتل الحسین ، خوارزمی : ج 2 ص 40 ،التذکره ، قُرطُبی : ج 2 ص 453.
3- .ر.ک : ص 61 (فصل چهارم / گریه پیامبر صل الله علیه وآله و خاندانش) .
4- .ر.ک : ص 67 (فصل چهارم / گریه پدرش امام علی علیه السلام).


ارجمند و گران قدر باشند . آنچه اکنون به گزارش آن خواهیم پرداخت ، سیر تاریخی این عزاداری با استناد به منابع، مآخذ و مستندات بسیار است تا از یک سو ، واقعیّت این جریان ، نشان داده شود و از سوی دیگر ، پاسخی به پرسش و یا چراییِ مطرح شده در سطور گذشته باشد .

مراحل تاریخی عزاداری برای امام حسین علیه السلام

اشاره

عزاداری امام حسین علیه السلام را می توان در چندین مرحله تاریخی ، مورد بررسی، نقد و تحلیل قرار داد که عبارت اند از : 1 . از شهادت امام علیه السلام تا هلاکت قاتلان ایشان ؛ 1 2 . برپایی سوگواری به گونه آیینی مذهبی از سوی امامان علیهم السلام ، که خود ، مراحلی را گذرانده است : الف زمینه سازی برای سنّت سوگواری به وسیله امام زین العابدین علیه السلام ، ب پی ریزی ارکان عزاداری به وسیله امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام ،


ج تکمیل و گسترش عزاداری به وسیله امام کاظم علیه السلام و امام رضا علیه السلام ؛ 3 . سیر عزاداری تا روزگارِ رسمیت یافتن آن ؛ 4 . روزگار رسمی شدن سوگواری بر امام حسین علیه السلام با شکل گیری دولت های شیعی در سده های چهارم و پنجم هجری ؛ 5 . عزاداری در سده های ششم تا نُهم هجری ، یعنی تا آغاز شکل گیری دولت مقتدر صفویّه ؛ 6 . عزاداری در دوران حاکمیت صفویان (سده های دهم تا دوازدهم هجری) ؛ 7 . عزاداری پس از صفویّه تا امروز .